×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : سه شنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴  .::.   برابر با : Tuesday, 29 April , 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
اشتباهات امت و سرنوشت تاریخی شیعه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بابلسرخبر» به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری فارس: اخیرا بازگویی تحلیلی نوین از تاریخ ائمه معصومین(علیهم السلام) از جانب تاریخ دان برجسته حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای، موجب بروز شگفتی‌ها، گفت‌وگوها، تحلیل ها و سوالات بسیاری در مجامع مختلف گردیده است. لکن آنچه که به صورت واضح در اکثر این موارد مشاهده می شود، تعارضاتی است که در افق داده، مبنا، تحلیل یا نتایج مرتبط با فرمایشات معظم له ایجاد شده و موجب اشتباه در فرآیند فهم گردیده است.نکته بسیار مهمی که قبل از تحلیل این بیانات، باید مخاطب بدان مجهز بوده تا در پیچ چنین تحلیل های تاریخی، ذهنش جا نماند، عنصر و مولفه بسیار مهمی است که در علم تاریخ فلسفی اسلامی، از آن به (سنن الهی یا قوانین الهی حاکم بر جامعه و تاریخ) یاد می شود. مساله ای که متفکرین سرشناس اسلامی مانند ابن خلدون، فارابی، علامه طباطبائی، آیت الله خامنه ای،شهید مطهری، علامه مصباح و شهید صدر نیز در تحلیل های تاریخی و جامعه شناسی خویش بدان توجه ویژه ای دارند.سنن الهی به معنای قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ انسانی می باشد که از طرف خدای متعال نهادینه شده است. به این معنا که همانطور که حرکت انسانی در بعد فردی، از قوانین خاصی تبعیت کرده و اصطلاحا((شانسی و تصادفی )) نبوده، حرکت های کلان اجتماعی و تاریخی توسط یک جامعه نیز تابع قوانین خاصی بوده و یله و رها نمی باشد. امری که اگر در تحلیل کنش ها و واکنش ها در افق تاریخ و اجتماع بدان توجه نداشته باشیم، تحلیل و نتایجی سکولار و با فرسخ ها فاصله از واقعیت خواهیم گرفت؛ مهمترین منبع برای دریافت این قوانین، کتاب قانون خدای متعال یعنی قرآن کریم می باشد.
نکته مختصر دیگر این که در سنن و قوانین الهی بر جامعه و تاریخ، سه ویژگی مهم نهادینه است:
۱-همه زمانی است.
۲-همه مکانی است.
۳-شامل همه انسان می شود.
مواردی که به عنوان سنن می‌توان به صورت مختصر بر شمرد:
۱-اراده: مهمترین عنصر و اصل سنن الهی در جوامع و هم چنین افراد، اراده انسانی می باشد. اراده جمعی، از مهمترین نکاتی است که در قرآن به آن اشاره شده است. از نظر قرآن کریم اساسا انسان مسئول سرنوشت خود، خوشبختی یا بدبختی خویشتن بوده و در قبال اراده، تصمیمات و افعال خویش، مسئول می باشد. این اراده گاه در بعد فردی ظهور کرده و در برخی موارد نیز در بعد اجتماعی متبلور می شود.(ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم)
۲-ابتلاء: آزمایش و امتحان اصل بعدی مهم قانون الهی است.هیچ فرد یا جامعه ای از انسان، از ابتلاء الهی مستثنی نبوده و اساسا اراده انسانی در بستر امتحان معنا می یابد.علت چنین امری نیز رشد انسان و تعیین سعادت یا شقاوت او به دست خودش می باشد که در هر دو بعد فردی و اجتماعی جاری می باشد
.۳-تکلیف: اصل مهم بعدی در سنن الهی تکلیف محور بودن ابتلائات و رفتار های فرد و جامعه می باشد. به این معنا که نوعا رفتار های انسانی بر محور باید ها یا نباید هایی که از سوی خدا معین می گردد باید شکل گرفته تا به سمت هدف خویش پیش رود.عناصر مهم دیگری نیز در سنن الهی وجود دارد که تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.حال با همین سه محور به سراغ تجزیه و تحلیل بیانات تاریخی رهبری می رویم.
اما بعد از بیان این مقدمات به بررسی کلام ایشان می پردازیم. معظم له در تحلیل عصر امام صادق علیه السلام به روایاتی اشاره کردند که بیانگر قیام ائمه و به حاکمیت رسیدن ایشان بعد از درگیری با دشمن زمان خود بود.بنابراین ایشان در این زاویه از قرائت خود از تاریخ امام صادق علیه السلام، نگاهی اجتماعی و سیاسی به آن داشتند. با توجه به مقدمات گفته شده از همین نقطه باید ابزار سنن الهی را در روند پیش روی ایشان لحاظ کرده و بحث را ادامه دهیم.
از دیدگاه قرآن جامعه اسلامی سه عنصر مختلف در خودش دارا می باشد:
۱- امام (حاکم)
۲- امت(پیروان امام)
۳- دشمن(اعم از کفار و منافقین-جریانات مقابل امام)روایت اول که از ابی حمزه ثمالی بوده این است که خدای متعال مقدر فرموده بوده تا در سال ۷۰ امر به حاکمیت رسیدن ائمه علیهم السلام محقق شود. و این مسئله نیز از مقدرات الهی بود و نه از قضای حتمی.
آنچه که موجب ایجاد چالش در ذهن شنونده شده است این است که چرا این قدر الهی دچار تغییر و یا اصطلاحا دچار(بداء) شده است؟ آیا بداء و تغییر امری با این میزان از اهمیت، تصادفی بوده و به تعبیری خداوند اینطور خواسته و یا اینکه تابع علل و عواملی بوده است؟ در صورت احتمال دوم این علل و عوامل چه چیزهایی بوده و آیا می توان مانع رویداد چنین اتفاقاتی شد؟
اما واقعیت چه بوده است؟
واقعیت آن بوده است که امام حسن علیه السلام به وسیله صلح تاکتیکی که اتخاذ کردند، زمینه را برای نابودی بنی امیه فراهم کردند، از همین رو در جواب شخص معترض فرمودند که: (لعله فتنة او متاع الی حین) این امر یعنی صلح بین ما و طاغوت دائمی نبوده بلکه موقت است(شما بخوانید تاکتیکی است).
خب در ادامه چه پیش آمد؟
حضرت با این صلح معاویه را پشت سر گذاشتند تا به موقعیت مهم و تاریخی یزید برسند و امر را بوسیله ابی عبدالله به نتیجه برسانند.چرا که یزید کسی بود که همه مسلمین مخصوصا خواص مسلمین مانند عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و … معتقد بودند که از صلاحیت برای اقامه حاکمیت برخوردار نبود. لذا یزید از جانب همه آن ها احساس خطر کرده و حکومت خود را در معرض تقابل با ایشان می دید.این امر به قدری واضح بود که معاویه در وصیتی این مساله را به صورت واضح به او و اطرافیان مطرح می کند. مسلمانان بالاخص کوفیان نیز از این مساله کاملا آگاه بودند و از این روی به هیچ وجه قصد رفتن زیر بار چنین ننگی را نداشتند. بدین جهت بوده که گام اول تغییر سرنوشت اجتماعی خود را در این جهت برداشتند.
گام اول
مرتبه نخست در تغییر سرنوشت اجتماعی کوفیان، اراده اجتماعی بر تغییر سرنوشت خویش بوده که در زمان به حاکمیت رسیدن یزید بود.از این رو تصمیم به زمینه سازی ایجاد قدرت سیاسی مقابل یزید نمودند. این مساله نیز به قدری مهم بوده که در وصیت معاویه و تحلیل اجتماعی او از جامعه کوفه بعد از خود در زمان یزید بازتاب یافته است.بنابراین جامعه کوفه، در گام اول بعد از اجماع سران و آماده سازی عوام، با ارسال نامه مهمی به مهمترین عنصر پیشنهادی حاکمیت اسلامی یعنی اباعبدالله الحسین علیه السلام با ایشان بیعت کرده و ایشان را به ایجاد حاکمیت سیاسی در کوفه دعوت نمودند.بنابراین شیعیان کوفه در این مرحله سه عنصر امتحان، تکلیف و اراده را به خوبی پشت سر گذاشتند.
گام دوم
گام دوم در این مسیر پذیرفتن دعوت کوفیان توسط امام حسین(علیه السلام) برای اقامه و سرپرستی حاکمیت اسلامی (ابتداءا) در مقیاس کوفه می باشد.این امر در فقه شیعی، در شرایطی که اصطلاحا بسط ید یا همان زمینه ایجاد قدرت سیاسی باشد، بر امام یا نائب ایشان واجب شرعی بوده و به نوعی تکلیف محسوب می آید و ترک آن حرام الهی به حساب می آید.از همین رو ایشان دعوت مردم را پذیرفته و نماینده خود را تا رسیدن به کوفه به سمت ایشان فرستاده تا مقدمات این امر فراهم نمایند و خود نیز به سمت ایشان حرکت نمودند لذا معصوم علیه السلام نیز در این مرحله سه عنصر امتحان، اراده و تکلیف را به خوبی پشت سر نهاده، و البته همانطور که در ادامه خواهد آمد امام معصوم علیه السلام در هر یک از این مراحل بدون هیچ کوتاهی و خطایی بهترین اراده و تصمیم و تکلیف را مرتکب می شوند.
گام سوم
امام در سال ۶۱ به سمت کوفه حرکت می کنند و کوفیان نیز وظیفه خود را ابتداءا در آن شرایط انجام می دهند.لکن عنصر سوم موجود در جامعه اسلامی یعنی دشمن که اساسا به عنوان مهمترین عنصر ابتلاء و امتحان در قرآن به حساب می آید، نوعا مانع از به نتیجه رسیدن این دو اراده می شود.بنابراین مرحله بعدی امتحان امام علیه السلام و شیعیان کوفه شروع می شود.در این امتحان امام هم چنان بر اراده خویش مصمم بوده و بر مسیر خود ادامه داده و تکلیف خود را انجام می دهد، لکن عنصر دوم در میانه مسیر که با دشواری، فتنه، و ابتلاء رو به رو شده از اراده خویش بازگشته و از زیر تکلیف خود، شانه خالی می کند و ابتدا نماینده امام و سپس امام را در مقابل دشمن تنها گذاشته در نتیجه سرنوشت مقدر خویش را تغییر می دهد.
دور برگردان
سوال مهمی که خیلی از مذهبی ها را به تعجب وا می دارد و پاسخ آن، معنای روایت ابی حمزه را مشخص می کند، این است که آیا می شد طبق قوانین حاکم و سنن بیان شده در قرآن واقعه کربلا اتفاق نیافتد و امام علیه السلام به کوفه برسد؟
پاسخ آن است که بله، در صورتی که شیعیان بر سر تصمیم و اراده ای که داشتند، ایستادگی و مقاومت کرده و لوازم آن را مهیا می کردند، مانند یاری مسلم و مبارزه با ابن مرجانه در کوفه( ولو با شهید شدن عده ای) و حذف او، قاعدتا زمینه در کوفه برای رسیدن امام علیه السلام مهیا شده و اصلا کار توسط ابن مرجانة و عمر سعد به صحرای کربلا نمی رسید.بنابراین طبق محاسبات تاریخی که امام علیه السلام در سال ۶۱ به کربلا وارد شده و در آن جا شهید شدند، با مقاومت شیعیان در برابر ابن مرجانه و اطرافیانش، وارد یا نزدیک کوفه شده و رهبری قیام شیعیان را در دست گرفته در نهایت با ادامه مبارزه در طول ۹ سال، حاکمیت شیعه و امامت معصوم را در جامعه بر پا می نمودند (اگر چه که در این مسیر مقداری نیز هزینه نیز می پرداختند).بنابراین اگر مسیر و تصمیم اولیه ادامه پیدا می کرد، با تحلیل تاریخی، حاکمیت در سال ۷۰ به وقوع می پیوست و آن چه که در لوح محو و اثبات نوشته شده بود، در خارج محقق می شد.لکن خدای متعال مانند معلمی که از نوع درس خواندن شاگردش، از نمره آخر ترم او آگاهی داشته، نسبت به امتداد تصمیم کوفیان نیز اطلاع داشته و در لوح محفوظ خویش شکست ظاهری قیام ابی عبدالله و به شهادت رسیدن ایشان را مرقوم نموده و ایشان نیز از این امر مطلع بوده، لکن اطلاع از این امر نمیتواند ایشان را وادار به ترک تکلیف و وقوع در حرام بیاندازد زیرا که چنین امری با عصمت ایشان تنافی دارد.
قیام صادق؛ کوچک‌ترین غفلت، انحرافی به وسعت تاریخ
در ادامه روایت، حضرت می فرماید، بعد از آنی که شیعیان نسبت به تکلیف و امتحان اجتماعی خود نسبت به ابی عبدالله الحسین علیه السلام کوتاهی کردند، آینده حاکمیت شیعه را دچار انحراف کرده، و آثار کفران چنین نعمتی را شامل خود کرده، از باب سنت ((لئن کفرتم إن عذابی لشدید)) غضب الهی بر آنان وارد آمده و این امر تا سال ۱۴۰ به تاخیر افتاد، چرا که از حیث زیر ساخت های نرم افزاری و سخت افزاری، جامعه شیعه متلاشی شده(ارتد الناس بعد الحسین الا ثلاثه) و امام زین العابدین و امام باقر علیهما السلام، مأمور به بازسازی در این دو ساحت شدند.
این امر تا زمان امام صادق علیه السلام ادامه یافت تا جایی که زمینه برای ایشان و امام کاظم علیهما السلام فراهم گردید. لکن از آن جا که به جهات سیاسی و امنیتی، این امر از اسرار به حساب می آمد و شیعیان خاص و اصحابِ سِر باید در جهت حفظ این مساله و فاش نشدن آن می کوشیدند، لکن دگر بار به وسیله عدم مسئولیت پذیری ایشان، این مساله فاش شده، حاکمیت جور از آن مطلع شده و نسبت به دستگیری و اقدام علیه جان امام و شیعیان و اصحاب خاص نمودند و به نتیجه رسیدن این طرح نیز با شکست رو به رو شد.همانطور که مشاهده می شود در این دو مورد و هم چنین سایر موارد تاریخی مانند مساله اقدام امیرالمومنین در بازگرداندن ریل حاکمیت اسلامی به مسیر خویش با کمک فقط چهل نفر و امتناع ورزیدن این تعداد شیعه از یاری نمودن ایشان، آن چه که به عنوان نقطه ضعف بخشی از جریان شیعه وجود داشته، عدم انجام به وظیفه و تکلیف در جهت اراده امام و استقامت بر آن، عدم موقعیت شناسی و تحلیل درست وقایع مخصوصا افعال اجتماعی امام و … می باشد.
نکته مهمی که باید بدان اشاره کرد آن است که در هر یک از این موارد یاد شده، آن چه که به عنوان سنت بعدی علاوه بر عقاب در اثر کفران نعمت می توان نام برد، سنت مهم استبدال می باشد.(من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله …). استبدال در سنت الهی بدان معناست که خدای متعال با هیچ جامعه ای عهد اخوت نبسته و چک سفید امضا به هیچ یک نداده است، از این رو در هر یک از امتحان های اجتماعی که بدنه اجتماعی مسلمان در نسبت با امام(ولی حاکم وقت) از انجام وظایف و تکالیف خود در برابر ایشان کوتاهی ورزیده، در مسیر حق از استقامت دست کشد و نسبت به مسائل دچار قصور در تحلیل، اقدام و حرکت به موقع شود، خدای متعال آن دسته را به یکی از دو صورت طبیعی یا غیر طبیعی(مانند عذاب) از بین برده و در نهایت گروه برگزیده و با استقامتی را در مسیر خود را می آورد تا حکومت موعود از جانب خدای متعال را در زمین اقامه نماید و در برابر هیچ سختی و مشکلی از استقامت دست بر ندارد.همانطور که در روایات تفسیری ذیل آیه مذکور، از جانب پیغمبر اکرم و امام صادق (صلوات الله علیهما) قوم فارس سلمان فارسی به عنوان این قوم محبوب و موعود معرفی شده اند. اگر چه که این بشارت ها نیز نباید موجب غرور و غفلت قوم فارس شده، چرا که در سنت الهی آن چه که مهم است، اراده، عمل و صبر و استقامت است و شعار در قاموس سنن الهی به هیچ وجه جایی ندارد.با بیان فوق است که فلسفه ایجاد و بقاء جریان مقاومت در برابر جریان طاغوت و استکبار به خوبی فهم و درک می شود..
طبق آن چه که بیان شد می توان گفت که وضعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران، در یکی از مهمترین مقاطع حساس تاریخی‌ست که اشتباه در ناحیه تصمیمات مهم، اراده، اجرا و امتداد و استقامت از ناحیه مسئولین و مردم، نه تنها موجب ضربه به حاکمیت اسلام و مسلمین در یک محدوده زمانی و مکانی شده، بلکه از نگاهی تاریخی و تمدنی، موجب انحراف تاریخ و پیچیده شدن بیش از پیش مسائل جامعه اسلامی در سراسر جهان مخصوصا در مقابله و مواجهه با تمدن غرب شده که شاید تا ۱۴ قرن دیگر قابل جبران نباشد.
انتهای خبر/

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.